اگه...
اگه تنهایی...
اگه حسابی دلت گرفته...
اگه بغض دو دستی گلوتو چسبیده...
اگه هیچ کسو نداری که از درد دلت باهاش بگی...
اگه زندگی اصلا اونی نیست که تو می خوای...
اگه تو دلت هیچی نیست فقط غصه...
اگه مدام داری بد بیاری میاری و تمام دنیا
یه جورهای باهات لج کردن...
اگه حتی از خودتم خسته شدی...
هیچ وقت واسه بهتر شدن حال دلت به کسی التماس نکن!
چون اونوقت یه بی لیاقت پیدا میشه و وقتی نیاز تو رو میبینه
میاد و تمام این دردها رو دو برابر می کنه
پس هیچ کسو به حریم پاک دلت راه نده
بذار فقط یه محرم داشته باشی
اونم خداباشه!
به قول شاعر که میگه:
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم!
بعضی ها گریه نمی کنند !
اما . . .
از چشم هایشان معلوم است ؛که اشکی به بزرگی یک سکوت ، گوشه ی چشمشان به کمین نشسته . . .
شعر زیبای "سيب" از حمید مصدق:
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
جوابی به شعر "سيب" که منسوب به فروغ فرخ زاد هست:
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت...
و سروده ی آقاي جواد نوروزی در ادامه ی این نظیره نویسی:
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت ... !
و سروده ی آقاي قاسم کشاورز در ادامه ی این نظیره نویسی:
من به تو خندیدم
وتو ای دوست چرا تند دویدی رفتی؟
اگر این خنده من بر تو ندایی خوش بود..
من به تو خندیدم که تو از دلهره باز آیی پس...نه به یک دیده مغبوض پدر دور شوی....
من تو را می دیدم وقتی از چینه باغ افتادی،،
و دوباره به دو پای دگر مقروضت راه را سر دادی ......
کاش می ماندی و دو سیلی مهمان پدر می بودی....
و به جایش یک عشق هدیه ات میدادم
سلام فریبا جان خیلی زیبا بود مخصوصا این متن:
بعضی ها گریه نمی کنند !
اما . . .
از چشم هایشان معلوم است؛که اشکی به بزرگی یک سکوت،گوشه ی چشمشان به کمین نشسته
درود دوستان عزیزم ایمان و فرهاد و شهرام و پریسای عزیزم
افتخار دادیدعزیزان
و همچنین ممنون حضور شما جناب محمد عزیز
ای کاش می دانستم پس از مرگ من
چه کسی اولین اشک را خواهد ریخت
و آخرین کسی که مرا از یاد خواهد برد کیست
هر چقدر هم که ضعيف باشی گاهی اوقات می توانی تکيه گاه باشی
فقط گاهی وقتها قوی هم باشی فقط گاهی وقتها
جامعه ما قهرمان زنده قبول نمی کند بايد مُرد تا قهرمان شد
" فريدون فرخزاد"
سلام و درود بر دوستان عزیزم
ممنون حضور گرم و سپاس از پیامهای شما عزیزان هستم
حضورتون پایدار
فريباي عزيزدرحضوري آگاهانه البته اماج امواج احساسات حزين وپرشور-رومنس وتراژدل وذهن رادردرياي طوفاني به هرسوميكشاندوگاه
ازاين تلاطم مستي وسرگرداني وسرخوشي زايد.
با اين وجودبسيارازترانه ومتن وتصاويروتعاملات عشق وعاشق ومعشوق لذت بردم متن داراي يكپارچگي است برسي سكوت وتنهايي ودردخوشايندعشق درزايشي ناباورانه وپايان سكوت سفيدمه وهويدايي كوهها وشادي وپايكوبي وخنده اي كه درپس آن شعربرسادگي كودكانه جاري ميشودودلتنگي وهمه وهمه شرابي است براي بهترشدن انسانها ودركي با شعوري وسيع براي حل اين مشگل ديرينه وكهن كه چرا؟وچگونه؟واينكه كجاي كاراشكال داشته؟زيرا انسان ازنااميدي وياس وسرخوردگي وغم گريزان است
گاهی چه دلتنگ میشویم
برای یک مواظب خودت باش
برای یک هستم
برای یک نوازش
برای یک آغوش …
.
نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید!
دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که
راهشان را گم می کنند!!
نـــــــه میتوانی خبری دهی
و نــــــــه خبری بگیری !
.
درود و ممنون محمد عزیز زیبا می بینید
درود بر شما عباس عزیز ممنون حضور و نگاه زیباتون
بله درست میفرمایید من نیز عقیده دارم که همه رو به یه چشم نباید دید ؛و با دید مثبت به آینده نگاه میکنم؛ امیدوارم گذشته تکرار نشود
یلدا جون ممنون حضورت عزیزم
درود معصومه جان
ممنون از حضور و متن زیبایت
مثل همیشه زیبا بود فریبا
درود پریسا عزیزم
ممنون حضورت که باعث افتخاری عزیزم
درود هومن عزیز
خواهش میکنم خوشحالم به دوستی با شما و استفاده از بینش شما
دست نوشته های زیباو پر محتوایی دارید
سپاس از تقدیمی شما
154609 بازدید
148 بازدید امروز
383 بازدید دیروز
4169 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian